به گزارش مهرگان پرس،جنبش هنری مینیمالیسم یکی از تأثیرگذارترین جنبش های هنری دهه ی ۱۹۶۰میلادی به شمار می رود، کلمه ی مینیمال در فرهنگ لغت معنی ساده و حداقل می دهد و اصطلاح هنر مینیمال در تاریخ هنر نخستین بار توسط ریچارد ولهایم فیلسوف هنر انگلیسی به کار گرفته شد، ولهایم در مقاله ای با عنوان هنر مینیمال، نظریه اش در مورد به حداقل رساندن محتوای هنری را مطرح کرد و اینگونه این مکتب هنری را پایه گذاری کرد، مکتبی که پایه و اساس بیان هنری خود را بر سادگی بیان، وضوح، عدم پیچیدگی های فلسفی و فکری، تمرکز بر خط، رنگ و هندسه بنیان نهاده است.
همچنین در این سبک همه چیز صریح، روشن، ساده و در حداقل ترین وجه خود نمایش داده می شود و هنرمند می کوشد تا با خلق نمودن اثر هنری، واقعیتی را به تصویر بکشد که توجه مخاطبان را به سادگی به خود جلب کند، به طور کلی مینیمالیست ها باور دارند که با به کارگیری شکل های هندسی ساده و تنوع رنگی محدود میتوان به کیفیتی ناب در رنگ و فرم و فضا و ماده دست پیدا کرد و اینگونه می شود که شعار این جنبش هنری، جمله نقاش معروف مینیمالیست، فرانک استلا می باشد: «آنچه می بینید همان چیزی است که هست.» اما رد پای فکری این سبک هنری را در جنبش های مذهبی، فرهنگی، فلسفی و تاریخی در سراسر جهان بخصوص در شرق دور می توان یافت؛ آموزه های بودایی، ذن و تائوئیسم که بر رهایی، سادگی، پرهیز از مادیات و قناعت تأکید دارند و در غرب نیز فلاسفه یونان باستان همچون افلاطون، سقراط، ارسطو و ... زندگی ساده و پرهیز از تجملات را رمز خوشبختی می دانستند، همچنین در عصر مدرن، مدرنیست ها هم به دنبال ساده سازی فرم ها و پرهیز از تزئینات غیر ضروری بودند که برخی از آرا و عقاید آنها نیز با مینیمالیست ها همسو و همگام بوده است.
اما جنبش و هنرمندی که بیشترین تأثیر را بر مینیمالیست ها گذاشت، کازیمیر مالویچ هنرمند ساختارگرای روسی بود که آثاری انتزاعی، متشکل از اشکال هندسی و خطوط معلق در فضا را خلق می کرد و عنوان سوپر ماتیسم (والاگرایی) را بر آثارش گذاشته بود.
هنر مینیمالیستی نیز همچون سوپر ماتیسم بر عناصری مانند هندسه، رنگ و خط متمرکز و استوار بود و طیف گسترده ای از هنرهای مختلف همچون عکاسی، نقاشی، مجسمه سازی، معماری، طراحی لباس، زمینه های مختلف گرافیک همچون طراحی پوستر، طراحی لوگو و.... را در جهان مدرن در بر می گرفت، در ایران نیز رویکرد مینیمالیستی در بین هنرمندان طرفدارانی پیدا کرد، در سینما و عکاسی بیشتر آثار عباس کیارستمی و سهراب شهید ثالث، در نقاشی آثار لیلی متین دفتری، در داستان نویسی ابتدا صادق هدایت و به دنبال آن ابراهیم گلستان، صادق چوبک و در گرافیک و طراحی پوستر آثار مرتضی ممیز و در عرصه خوشنویسی مدرن آثار نقاشی خط انتزاعی استاد یادگار خیام خوشنویس و پژوهشگر برجسته ی خط نستعلیق در زمره ی این سبک قرار می گیرند، ایشان با ابداع قلمی بنام میراجی گوشه ای از ظرفیت های ارزشمند خط نستعلیق را با حفظ ساختار، ظرائف و ارزش های زیبایی شناسانه ی آن به معرض نمایش گذاشته اند. اما میراجی به نقل از استاد خیام، در زادگاه ایشان شهرستان مریوان، کوهی است در ضلع جنوبی دریاچۀ زریبار که برفراز آن افق دید وسیعتر است و به همین دلیل، زاویۀ دیدی متفاوتی می دهد برای دیدن آن چیزی که سال ها در آن زیستهاند و نادیدنی بوده است.
در اینجا قلم میراجی به عنوان یک رویکرد نوین، همچون کوه میراجی، افقی وسیعتر و زاویۀ دید متفاوتی از هنر به ما می دهد، همچنین این قلم با زبانه ای با پهنای زیاد زمینه ای برای ایجاد آثاری در ابعاد بزرگ را فراهم آورده که تا قبل از این چنین امکانی وجود نداشته و به این ترتیب دریچهای جدید از جهان خوشنویسی کلاسیک به جهان هنر مدرن گشوده شده است.
علاوه بر این استاد خیام با شناخت و دانش کافی در زمینه ظرفیت های بیکران خط نستعلیق، ساختار شکنی در زبان و ساختار حروف و با آشنایی زدایی از فرم های معمول و آشنای خط نستعلیق، فرم های جدید و مفاهیمی نو خلق نموده اند که با اصل نو گرایی در هنر مدرن مطابقت دارد. اما اصول کلیدی در طراحی های مینیمالیستی که سبب قرار گرفتن جایگاه آثارشان در این سبک می شود، عبارتند از : سادگی: هنرمند با به کار گیری حداقل عناصر بصری، حذف عناصر غیر ضروری، کاهش تداخلات بصری و پرهیز از آشفتگی بر سادگی و صراحت در ساختار کل اثر تأکید دارد.
وضوح: نحوه چیدمان و سازماندهی منظم عناصر در کنار یکدیگر بر رسیدن به تعادل بصری مطلوب و ایجاد وحدت، تناسب و یکپارچگی در کل اثر می افزاید، رسیدن به چنین ترکیب بندهای منسجم بر وضوح و شفا فیت در کل اثر دلالت دارد، همچنین جزئیات غیرضروری که میتواند سبب ایجاد بینظمی بصری شود، در آثار هنرمند حذف شده تا فضایی واضح و روشن ایجاد گردد.
استفاده از فضاهای خالی: استفاده هوشمندانه از فضای خالی یا همان فضای منفی در مینیمالیسم به معنای خلأ یا تهی بودن نیست، بلکه بخش مهمی از طراحی محسوب می شود، این فضای خالی باعث برجستگی بیشتر عناصر موجود در اثر خواهد شد. در آثار استاد خیام فضای خالی نیز به اندازه فضای مثبت (عناصر موجود در تابلو) اهمیت دارد، استفاده از این فضاهای خالی به هنرمند اجازه می دهد تا توجه و تمرکز بیننده را به سمت عناصر اصلی سوق داده و دیگر اینکه حسی از آرامش، تعادل و تناسب را به بیننده إلقا می کند. استفاده از رنگ های محدود: پالت رنگی مینیمالیست ها در اکثر موارد شامل رنگهای اولیه، سیاه و سفید و سایههای خنثی می باشد. استفاده از رنگهای محدود از آشفتگی بصری و توجه بیش از حد به رنگها به جای عناصر موجود در اثر جلوگیری میکند، که این اصل کلیدی در آثار نقاشیخط استاد به روشنی به چشم می آید.
تمرکز بر عناصر اصلی اثر: مینیمالیست ها بر این باورند هر عنصری که در اثر وجود دارد، باید هدفمند باشد، از این رو با حذف عناصر غیر ضروری سعی بر ایجاد تمرکز مخاطب بر عناصر اصلی اثر دارند، در آثار استاد خیام کلیه عناصر و اجزاء هدفمند بوده و این امر به ایجاد ارتباط بیشتر بین هنرمند و مخاطب کمک خواهد کرد.
با توجه به مطالب ذکر شده می توان دریافت، رویکردهای مدرن از جمله رویکرد مینیمالیستی در خوشنویسی و نقاشی خط به معنای پشت پا زدن به سنت های هنر اصیل خوشنویسی و تجربیات گذشتگان نیست؛ بلکه زمینه و بستری برای ایجاد خلاقیت، همگام و همسو شدن با هنر روز دنیا و جلب توجه سلیقه مخاطبانی از نسل های جدید و مخاطبان جهانی را فراهم می آورد و ابداع قلم میراجی و خلق آثار نقاشیخط با فضای مینیمالیستی نیز گام مهمی در رسیدن به این هدف می باشد و بی شک رویداد بسیار مهمی در تاریخ درخشان خوشنویسی و نقاشیخط ایران خواهد بود.