کد خبر: 2209
يكشنبه , 12 تیر 1401 - 12:50
بانویی به قامتِ سرافراز

یادداشت فاطمه عزیزپوریان به عنوان سردبیر مهرگان پرس، به واقعیت های زندگی بانویی با قامت سرافراز، که به همه سختی هازندگیش را به نقطه امن می رساند، می پردازد.

مهرگان پرس، قدو قواره ارادهاش از دیوار مشکلاتش بلندتر بود، همسرش در زندان بود و هربار که به ملاقاتش می رفت از پشت میله های زندان چیزی بجز غم و ناامیدی نمیدید. سه فرزند قد و نیم قد دارد و شاید آنها بهترین دلیل بودند تا به قامت یک مرد با به دوش کشیدن بار مسؤولیت، کلید معجزه زندگی خودش و دیگران شود. معجزه ای که شاید بتوان گفت مصداق از فرش به عرش رسیدن است. برای بانو فائزه سرافراز اردکانی همه چیز از یک اتفاق تلخ شروع شد، باید بخاطر مشکلات همسرش به زندان اردکان رفت و آمد میکرد. حال و روز خوشی نداشت و این رفت و آمدها کلافهاش کرده بود. از طرفی با اینکه خودش هنر داشت باید در کارگاه دیگران کار میکرد و درآمدش ناچیز بود. مشکلات از هر طرف این بانوی جوان را تحت فشار قرار داده بود، او برای نجات از هزار توی مشکلات زندگی از انجمن حمایت از زندانیان در خواست وام میکند که همین درخواست آغاز تحول زندگیاش میشود. در شرایط کنونی که تورم و گرانی، معیشت خانوادهها را با چالشهایی روبرو کرده سرپرست خانوار بودن برای یک مرد سخت است چه برسد که سرپرست خانوار یک زن باشد اما سرافراز که برخلاف سن کمش سختیهای زیادی کشیده میگوید هیچوقت دلیلی برای کم آوردن نمیبینم و همیشه امیدوارهستم. در همان زمانی که برای درخواست وام مراجعه کردم؛ انجمن حمایت از زندانیان قصد راهاندازی کانونی برای حمایت از زندانیان و خانوادههای آنها را داشت، از طرفی من در رشته کاربافی بلده کار بودم و همین شد کلید همکاری من با انجمن حامیان فرهنگ قرض الحسنه و کارآفرینی اجتماعی. او حالا که روزنه امید را در زندگیاش دیده بود میخواست فعل خواستن را صرف کند. مسیر را در پیش گرفت تا خیزموفقیت را برای خودش و شاید برای خیلیهای دیگر به ارمغان بیاورد.طرح کلید خورد و بانو سرافراز آرزویش این بود که با این حرکت، چراغ خانه‌های فراوانی روشن شود. با شوقی که در چهره دارد از شروع کارش میگوید؛ از اینکه دو اتاق کوچک در اختیارش گذاشتند و از روزهایی که قرار بود به خانوادههای زندانیان کاربافی را آموزش بدهد. ابتدای امر تصمیم بر بکارگیری و آموزش زنان بدسرپرست و بی سرپرست بود اما کم کم با رونق کار خیلی از عموم مردم هم در قالب کانون همیاری اجتماعی امید اردکان مشغول به کار شدند. امروز در کنار این بانوی اردکانی، زنان و مردانی دیگر هستند که در برابر سختی¬های زندگی عقب نشینی نکرده و با عبور از جاده پرپیچ وخم مشکلات، حال بهتری از گذشته و صحبت¬های از جنس امید دارند. مهدیه که 29سال سن دارد می گوید وقتی به خودم آمدم که درگیر مشکلات زندگی و زندان همسرم شدم و امروز مجبورم خودم نان آور خانواده باشم. اما پیدا کردن کار و راه اندازی هر کسب و کاری سختی های خودش را دارد تا اینکه با کانون همیاری اجتماعی امید اردکان آشنا شدم و با دریافت وام و خرید وسایل لازم حالا برای خودم مستقل مشغول به کارهستم. هنوز خیلی از مشکلاتم پابرجاست و همسرم در زندان است اما حداقل دغدغه درآمد و کار را ندارم.الهام هم که از دوران نوجوانی قالیبافی کرده حالا در میانسالی کار کردن در خانه های مردم و پای دار قالی دیگران کلافه اش کرده بود از حس خوبی می گوید که دستش به دار قالیاش می رسد و دیگر برای خودش کار می کند.علی هم علیرغم علاقه اش به کار چاقو سازی چون توان خرید وسایل و دستگاه ها را نداشت به شغلی دیگر روی آورده بود. اما او نیز امروز با در اختیار داشتن وسایل لازم به حرفه ای که به قول خودش در حال فراموشی است روی آورده و دوست دارد چاقو سازی همچون گذشته احیا و حال خوشی داشته باشد. گویی دانههای قصه را از هر طرف سر بیندازیم، به یک اسم می‌رسیم؛ فائزه اردکانی.او که یک سال قبل قرار بود کاربافی آموزش بدهد و خودش تنها بود امروز نه در رشته کاربافی که در 10 رشته مثل کاربافی سنتی و جدید، پلاس بافی، زیلوبافی، تسمه بافی، چاقوسازی و... حدود 180 کسب و کار در اردکان راه انداخته است.

این بانوی جوان که 30سال سن دارد و خودش سرپرست خانواده است، حالش را برای اشتغال این زنان خوب توصیف میکند و میگوید خوشحالم که توانستیم با این شغلهای خرد و خانگی در کاهش هزینهها، افزایش درآمد خانواده و اقتصاد جامعه نقشآفرین باشیم. او به نقشش در راهاندازی انواع کسب و کارهای خردوخانگی اشاره میکند و اظهارمیدارد سعی کردم به افرادی که برای کسب وکارشان (چه کسب و کار جدید و چه تثبیت کسب و کار قدیمی شان) مراجعه و مشاوره و راهنمایی کنم. مثلا از کجا شروع و چه تجهیزاتی بگیرند و مواد اولیه و الیاف را از کجا تهیه کنند. فرایند هم به این صورت هست که از جاهای مختلف (مثل انجمن حمایت از زندانیان، بهزیستی، دادگستری، کمیته امداد، فرمانداری وحتی خود مردم) به من معرفی میشوند، بعد اگر در رشته کاربافی باشد خودم میزان مهارت و توان آنها را بررسی و آنها را راهنمایی میکنم و یا در رشته های دیگر به کارشناسان دیگرارجاع می دهم. بعد از اینکه معلوم شد چقدر توانمند هستند و چقدر نیاز به آموزش دارند آنها را به دوره های مختلف معرفی میکنم. نهایتا برآورد هزینه را انجام میدهیم و وام را براساس این هزینه اعلامی دریافت و در بازار اعضا بعد ازخرید، کارشان را آغاز میکنند.این بانوی اردکانی به حمایتهای نهاد مردمی رسالت، انجمن حمایت از زندانیان اردکان و شرکت معدنی و صنعتی چادرملو اشاره میکند ویادآور میشود با حمایت زنانی از جنس سرافراز و سرافرازها، هم درآمد خانواده تامین میشود و هم باری از دوش جامعه برداشته می شود.همیار کانون همیاری اجتماعی امید اردکان یکی از هزاران بانوی سرزمین ما است که سختیهای روزگار نه‌تنها نتوانست او را از پای در بیاورد بلکه از او انسانی قویتر و با اعتماد به نفس ساخته تا در جاده پرپیچ وخم کار و کارآفرینی ورود کند و به موفقیت برسد.