کد خبر: 3076
جمعه , 27 بهمن 1402 - 18:55
چرخی که امید و زندگی می دوزد

فاطمه عزیزپوریان سردبیر مهرگان پرس کارآفرینی زنان خیاط را طی یادداشتی با عنوان (چرخی که امید می دوزد) هنرمندانه به تصویر کشیده است.

به گزارش مهرگان پرس، جوان است و اندیشه­ای بزرگ در سر دارد، خواستن را بیشتر از آن چیزی می­داند که به فکر رشد خودش باشد، علاقمند است زمینه رشد وپیشرفت دیگران را فراهم کند. می­گوید دیدگاهم این نیست که کارخانه­ای بزرگ با چندصد نفر نیرو داشته باشم، خواستن برای من جوری دیگر تعریف شده و افقم در رشد و توسعه دیگران است. همیاری و همدلی از کلام وکردارش پیداست، فارغ­التحصیل رشته کامپیوتر است اما کارش در مسیری دیگر رقم خورده، مهربانی را به اراده­اش کوک زده و بُرِشِ قواره ی همتش بزرگ است. با حوریه حیدری بانوی جوان نایینی که همکلام شوی عزم راسخ وهمت بلندش زنجیره وار ملکه ذهنت می شود و سرتاپا گوش و جان می شوی برای شنیدن از ابتدا تا امروز تلخ و شیرینی­های کارش.

او در سال­های نه چندان دور اندیشه­ای در ذهنش پرورانیده اما بخاطر شرایط زندگی و به دنیا آمدن بچه­هایش وقفه­ای به درازای 10سال بین آنچه در سر داشت و کار و حال امروزش افتاد. می­خواست زودتر ایده­اش را عملی کند اما شاید مِهر مادریش چربید ومدتی ماند تا از قد کشیدن بچه­هایش لذت ببرد و با آسودگی خاطر "بسم الله­" کارش را بگوید.

دغدغه­اش زنانی بود که علاقمند به کار و یا نیازمند درآمدی برای گذران زندگی بودند اما یا هنرش را نداشتند و یا سرمایه کار، تصمیمش را گرفت تا مسیری برای اشتغال زنان همنوعش پیدا کند.

تفکرش خاص است و اینکه هنرش برای درآمدزایی صِرفِ خودش بکار بگیرد را خودخواهی می داند و می­خواهد این توانایی را با دیگر بانوان دیارش به اشتراک بگذارد تا سفره­ی بزرگتری پهن کند و بقیه هم نان آور یا کمک خرج خانواده شان باشند. "تولید" گزینه­ای بود که به فکر این بانوی جوان رسید وچاره­ی کار را در آن می­دید، آستین را بالا زد و کفشی آهنین به پاکرد. خود را آماده شنیدن انتقادات اطرافیان و چالش­های پیش رو کرده بود اما به توانایی­هایش ایمان داشت.

یک قدم پیش می­رفت صد قدم جواب منفی می­گرفت، اما ناامیدی برای این بانوی نایینی معنایی نداشت و عزمش را بیش از پیش جزم می­کرد. با نگاهی به آنچه که در مسیر طی کرده بود، می گوید: اگر قرار است راهبر باشی باید از کوچکترین مسایل و انتقادات و پیشنهادات درس بگیری و همه آنها را برای رشد وتعالی در کار، پله کنی و به سوی نردبان موفقیت خیز برداری.

می­گوید هرشخصی موفقیت را از دیگاه خودش تعریف می­کند و از آن لذت می­برد. یکی با صاحب کارخانه شدن و داشتن صدها و هزاران نفر نیروی انسانی و یکی موفقیتش را در حال خوب دیگران می­بیند. حیدری حال خوبش را در رشد و پیشرفت دیگران می­بیند و می­گوید بهترین نتیجه برای من حس قلبی و رضایتی است که اطرافیانم دارند. از ابتدای کارش می­گوید از روزی که همسرش از طریق یکی از دوستان با مجموعه رسالت آشنا شد وهمان آشنایی شد آغاز این تحول در زندگیش.

می­گوید با 20 نفر از بانوان کارمان را شروع کردیم، اما کم و بیش­های زیادی داشتیم. عده­ ای می آیند حرفه­ای آموزش می­بینند و به طور مستقل کارشان را ادامه می­دهند، عده ای از ابتدا با ما ودرکنار هم هستیم، افرادی تشنه آموزش هستند و اشخاصی دیگر نیز به فکر درآمدزایی سریعتر هستند.

به گفته این بانوی جوان کار تولید آغاز شده بود اما هنوز بازارِ فروشی نداشتند و تولید بدون فروش یعنی تحلیل کار ونیروی انسانی. باید تغییراتی در خودمان و نحوه کار و کسب مان ایجاد می­کردیم وگرنه به نقطه صفر می­رسیدیم. فضای مجازی را رصدکردیم و ظرفیت­ها را سنجیدیم، شناختمان را از سامانه ام بازار در نهاد مردمی رسالت بیشتر کردیم و امروز در سراسر ایران بازار فروش داریم. بسیاری از روستاهای دورافتاده به صورت مجازی کار می­کنند و مکان برای آنها معنایی ندارد. برای تامین مواد اولیه یک بار به بازار تهران و اصفهان رفتیم و مابقی تا به امروز به صورت غیرحضوری تمام امور انجام می­شود.

حالا دیگرکار روی غلطک افتاده، عده­ای در همین کارگاه خیاطی مشغول به کار هستند و تعدادی دیگر چرخ و ملزومات دیگر را به خانه برده و در کنار خانواده کسب درآمد می­کنند.

فائزه یکی از همین بانوان است که هیچ شناختی از چرخ و خیاطی ندارد و آمده که از صفرتاصد آموزش ببیند و روزی نان آورو کمک خرج خانواده شود. مبینا هم طراحی خوانده و برای گذران دوره کارورزی دراین کارگاه مشغول شده است.

زهرا عضو هسته کارآفرینی اجتماعی پوشاک است مدتی در جمع بقیه دوستان مشغول به کار بود و امروز دیگر مستقل شده و می­تواند روی پای خود بایستد. با معرفی به ام رسالت چرخ خیاطی و وسایل لازم را از ام بازار تهیه کرده و در منزل درکنار مراقبت از بچه­هایش مشغول کار نیز هست. می گوید میگرن شدید دارم و سرما و گرما و کار در بیرون از خانه برایم آزاردهنده است که خوشبختانه امروز و با شرایط فعلی هم حالم بهتر است و هم درآمدم بیشتر.

حیدری هدفش را راهبری بانوانی می­داند که هنوز رشد و آمادگی کافی برای استقلال ندارند. می گوید تعدادی می­آیند، یاد می­گیرند، رشد می­کنند و مستقل می­شوند و این مدل به صورت زنجیره وار تکرار می­شود. تعدادی از شرکت­ها و سازمان­ها از جمله فولاد مبارکه و سازمان بهزیستی به عنوان حامی در کنار این افراد هستند. حال هم تولید هست و هم بازار فروش و کم کم بین این افراد هسته اعتماد اجتماعی شکل گرفت. به گفته حیدری این اعتماد اجتماعی رابطه بین افراد را محکمتر کرده و حالا به عنوان یه خانواده بزرگتر همه با هم در ارتباطیم، یک خانواده صمیمی هستیم چه در بخش تولید و چه در بخش فروش.

این بانوی جوان با شورو شوقی از توسعه کارو بارش می­گوید، از اینکه فقط به نایین بسنده نکرده و می­خواهد این حال خوب را در شهرهای دیگر به اشتراک بگذارد، مبارکه، اردستان و چند شهر دیگر از جمله این شهرهاست. می­خواهد آنچه از سفره رسالت دیده و شنیده را به اشتراک بگذارد تا شاید سفره افراد بیشتری را رنگین و سنگین­تر کند. زندگی حوریه حیدری حکایت یکی از دختران و شیرزنان باغیرت ایرانی است که برای عبور از جاده پرپیچ و خم زندگی شجاعت به خرج داده وراهی برای عبور از هزار توی مشکلات یافته است. بانویی توانمند که در قامت همسری پرتلاش و مادری مهربان نقشی اساسی در درآمد خانواده خودش و دیگران داشته است.