به گزارش مهرگان پرس، جوان است و اندیشهای بزرگ در سر دارد، خواستن را بیشتر از آن چیزی میداند که به فکر رشد خودش باشد، علاقمند است زمینه رشد وپیشرفت دیگران را فراهم کند. میگوید دیدگاهم این نیست که کارخانهای بزرگ با چندصد نفر نیرو داشته باشم، خواستن برای من جوری دیگر تعریف شده و افقم در رشد و توسعه دیگران است. همیاری و همدلی از کلام وکردارش پیداست، فارغالتحصیل رشته کامپیوتر است اما کارش در مسیری دیگر رقم خورده، مهربانی را به ارادهاش کوک زده و بُرِشِ قواره ی همتش بزرگ است. با حوریه حیدری بانوی جوان نایینی که همکلام شوی عزم راسخ وهمت بلندش زنجیره وار ملکه ذهنت می شود و سرتاپا گوش و جان می شوی برای شنیدن از ابتدا تا امروز تلخ و شیرینیهای کارش.
او در سالهای نه چندان دور اندیشهای در ذهنش پرورانیده اما بخاطر شرایط زندگی و به دنیا آمدن بچههایش وقفهای به درازای 10سال بین آنچه در سر داشت و کار و حال امروزش افتاد. میخواست زودتر ایدهاش را عملی کند اما شاید مِهر مادریش چربید ومدتی ماند تا از قد کشیدن بچههایش لذت ببرد و با آسودگی خاطر "بسم الله" کارش را بگوید.
دغدغهاش زنانی بود که علاقمند به کار و یا نیازمند درآمدی برای گذران زندگی بودند اما یا هنرش را نداشتند و یا سرمایه کار، تصمیمش را گرفت تا مسیری برای اشتغال زنان همنوعش پیدا کند.
تفکرش خاص است و اینکه هنرش برای درآمدزایی صِرفِ خودش بکار بگیرد را خودخواهی می داند و میخواهد این توانایی را با دیگر بانوان دیارش به اشتراک بگذارد تا سفرهی بزرگتری پهن کند و بقیه هم نان آور یا کمک خرج خانواده شان باشند. "تولید" گزینهای بود که به فکر این بانوی جوان رسید وچارهی کار را در آن میدید، آستین را بالا زد و کفشی آهنین به پاکرد. خود را آماده شنیدن انتقادات اطرافیان و چالشهای پیش رو کرده بود اما به تواناییهایش ایمان داشت.
یک قدم پیش میرفت صد قدم جواب منفی میگرفت، اما ناامیدی برای این بانوی نایینی معنایی نداشت و عزمش را بیش از پیش جزم میکرد. با نگاهی به آنچه که در مسیر طی کرده بود، می گوید: اگر قرار است راهبر باشی باید از کوچکترین مسایل و انتقادات و پیشنهادات درس بگیری و همه آنها را برای رشد وتعالی در کار، پله کنی و به سوی نردبان موفقیت خیز برداری.
میگوید هرشخصی موفقیت را از دیگاه خودش تعریف میکند و از آن لذت میبرد. یکی با صاحب کارخانه شدن و داشتن صدها و هزاران نفر نیروی انسانی و یکی موفقیتش را در حال خوب دیگران میبیند. حیدری حال خوبش را در رشد و پیشرفت دیگران میبیند و میگوید بهترین نتیجه برای من حس قلبی و رضایتی است که اطرافیانم دارند. از ابتدای کارش میگوید از روزی که همسرش از طریق یکی از دوستان با مجموعه رسالت آشنا شد وهمان آشنایی شد آغاز این تحول در زندگیش.
میگوید با 20 نفر از بانوان کارمان را شروع کردیم، اما کم و بیشهای زیادی داشتیم. عده ای می آیند حرفهای آموزش میبینند و به طور مستقل کارشان را ادامه میدهند، عده ای از ابتدا با ما ودرکنار هم هستیم، افرادی تشنه آموزش هستند و اشخاصی دیگر نیز به فکر درآمدزایی سریعتر هستند.
به گفته این بانوی جوان کار تولید آغاز شده بود اما هنوز بازارِ فروشی نداشتند و تولید بدون فروش یعنی تحلیل کار ونیروی انسانی. باید تغییراتی در خودمان و نحوه کار و کسب مان ایجاد میکردیم وگرنه به نقطه صفر میرسیدیم. فضای مجازی را رصدکردیم و ظرفیتها را سنجیدیم، شناختمان را از سامانه ام بازار در نهاد مردمی رسالت بیشتر کردیم و امروز در سراسر ایران بازار فروش داریم. بسیاری از روستاهای دورافتاده به صورت مجازی کار میکنند و مکان برای آنها معنایی ندارد. برای تامین مواد اولیه یک بار به بازار تهران و اصفهان رفتیم و مابقی تا به امروز به صورت غیرحضوری تمام امور انجام میشود.
حالا دیگرکار روی غلطک افتاده، عدهای در همین کارگاه خیاطی مشغول به کار هستند و تعدادی دیگر چرخ و ملزومات دیگر را به خانه برده و در کنار خانواده کسب درآمد میکنند.
فائزه یکی از همین بانوان است که هیچ شناختی از چرخ و خیاطی ندارد و آمده که از صفرتاصد آموزش ببیند و روزی نان آورو کمک خرج خانواده شود. مبینا هم طراحی خوانده و برای گذران دوره کارورزی دراین کارگاه مشغول شده است.
زهرا عضو هسته کارآفرینی اجتماعی پوشاک است مدتی در جمع بقیه دوستان مشغول به کار بود و امروز دیگر مستقل شده و میتواند روی پای خود بایستد. با معرفی به ام رسالت چرخ خیاطی و وسایل لازم را از ام بازار تهیه کرده و در منزل درکنار مراقبت از بچههایش مشغول کار نیز هست. می گوید میگرن شدید دارم و سرما و گرما و کار در بیرون از خانه برایم آزاردهنده است که خوشبختانه امروز و با شرایط فعلی هم حالم بهتر است و هم درآمدم بیشتر.
حیدری هدفش را راهبری بانوانی میداند که هنوز رشد و آمادگی کافی برای استقلال ندارند. می گوید تعدادی میآیند، یاد میگیرند، رشد میکنند و مستقل میشوند و این مدل به صورت زنجیره وار تکرار میشود. تعدادی از شرکتها و سازمانها از جمله فولاد مبارکه و سازمان بهزیستی به عنوان حامی در کنار این افراد هستند. حال هم تولید هست و هم بازار فروش و کم کم بین این افراد هسته اعتماد اجتماعی شکل گرفت. به گفته حیدری این اعتماد اجتماعی رابطه بین افراد را محکمتر کرده و حالا به عنوان یه خانواده بزرگتر همه با هم در ارتباطیم، یک خانواده صمیمی هستیم چه در بخش تولید و چه در بخش فروش.
این بانوی جوان با شورو شوقی از توسعه کارو بارش میگوید، از اینکه فقط به نایین بسنده نکرده و میخواهد این حال خوب را در شهرهای دیگر به اشتراک بگذارد، مبارکه، اردستان و چند شهر دیگر از جمله این شهرهاست. میخواهد آنچه از سفره رسالت دیده و شنیده را به اشتراک بگذارد تا شاید سفره افراد بیشتری را رنگین و سنگینتر کند. زندگی حوریه حیدری حکایت یکی از دختران و شیرزنان باغیرت ایرانی است که برای عبور از جاده پرپیچ و خم زندگی شجاعت به خرج داده وراهی برای عبور از هزار توی مشکلات یافته است. بانویی توانمند که در قامت همسری پرتلاش و مادری مهربان نقشی اساسی در درآمد خانواده خودش و دیگران داشته است.