مهرگان پرس ،رئیس دولت سیزدهم برای هشتمین بار به خوزستان سفر کرد تا باز هم شاهد افتتاح چند ابر پروژه در قلب تپنده اقتصاد ایران باشیم. قلبی که اگر درست و سالم کار کند، پمپاژ خون آن نه تنها به تمام رگ ها و اجزای کشور خواهد رسید بلکه مویرگ های درون عضوهای خوزستان هم سرشار از جریان زندگی خواهند شد.
رئیسی بیش از هر رئیس جمهور دیگری به خوزستان سفر کرده و مشکلات آن را از نزدیک مورد بررسی قرار داده است و بیشترین مصوبات این دولت نیز به پایتخت حماسه و ایثار اختصاص یافته اما در یک تناقض شدید و آزاردهنده که باید به صورت شفاف بررسی شود، کمتر شاهد لمس این همه حضور شخص اول اجرایی مملکت و تاثیر آن در زندگی مردم این استان مظلوم هستیم. بی شک در بسیاری نقاط دنیا، آرزوی مردم آن کشور یا منطقه، حضور رئیس جمهورشان و ورود بی واسطه مسوولین ارشد دولت هایشان برای بررسی و رفع مشکلات شان است و اگر چنین اتفاقی برایشان رخ دهد قطعا به بیشتر مطالبات خود خواهند رسید اما در خوزستان علیرغم حضور چندین باره رئیس جمهور و بیشتر اعضای هیئت دولت در اکثر مناطق محروم و حتی دورافتاده، چندان شاهد تغییر و تحول اساسی قابل مشاهده در این استان نیستیم به گونه ای که رخت محرومیت از دوش جایی برداشته شده باشد و رضایت و لبخند مردم را بتوان به نظاره نشست.
این که آقای رئیسی به خوزستان به عنوان قلب تپنده اقتصاد، کشاورزی، صنعت، ورزش و گردشگری نگاه ویژه و دلسوزانه ای دارد را نباید نادیده گرفت اما این که چرا ماحصل این همه سفر، مصوبه، هزینه و بودجه کلان را در شهرها و جاده ها و زندگی مردم لمس نمی کنیم، علامت سوال بزرگی است که باید مدیران ارشد استان پاسخگوی آن باشند. همه افکار عمومی و اصحاب رسانه در خوزستان آرزو دارند که روزی سوار متروی اهواز شوند، همه منتظر آبیاری زمین های بکر کشاورزی ایذه و لالی هستند، همه منتظر چند بانده شدن جاده های مرگ در استان هستند، همه چشم انتظار ایجاد زیرساخت مناسبی برای گردشگری در شهرهای پرظرفیت استان اند، همه دنبال این هستند که بدانند نیروهای شاغل در فولاد و نیشکر و صنایع دیگر چگونه جذب می شوند، همه منتظر اجرای جاده استراتژیک پاشنه زاگرس در شمال و شرق استان اند، همه می خواهند بدانند که چرا این همه زباله گرد داریم، چرا حال دل کارون هنوز هم خوب نیست، چرا این همه مدیر غیر بومی و نالایق داریم و ده ها سوال و ابهام چالشی دیگر که هیچکدام در سفرهای رئیس جمهور به نتیجه مطلوب نرسیده اند.
هر چند من به عنوان یک فعال رسانه و پژوهشگر علوم اجتماعی پاسخ همه این ابهامات را دارم و می توانم نسخه های مناسبی بپیچم که از این همه بحران فاصله بگیریم اما به دلیل نبودن گوش شنوا از بیان تکراری آن ها صرف نظر می کنم اما با تمام وجود و به خاطر مظلومیت مردم استانم که چکیده ایثار و شهادت و شهامت و جانفشانی اند، این سوال را برای صدمین بار مطرح می کنم که چرا علیرغم این همه ظرفیت، ثروت و توجه به خوزستان باز هم شاهد این همه چالش در این جغرافیا از ایران عزیزمان هستیم. به راستی کجای کار می لنگد؟!