به گزارش مهرگان پرس ،هیالی در باب چرایی این رویکرد میگوید: «... برای اینکه بتوانم عواطف و احساساتم را آنگونه که فکر میکنم، روی کاغذ بیاورم و علاوه بر آن شانسی برای چاپ و انتشار آنها داشته باشم.» هرچند که تا کنون در قانع کردن ناشران به انتشار آثارش بهزبان عربی، توفیق چندانی نداشته؛ اما با این حال تقویت و تشویق نویسندگان به زبانها مادریشان را اسباب تقویت و رونق گرفتن زبان فارسی میداند.
رمان «گنطره» اخیرا در بخش زبان مادری جایزه مهرگان ادب تقدیر شد. لطفا در ابتدا و به شکل اجمالی، درباره این اثر توضیح دهید.
انگیزه اصلیام برای پرداختن و نوشتن کتاب گنطره، اتفاقات و حوادثی است در تاریخ معاصر اخیر ایران، به ویژه منطقه زیست و بوم خودم و بهخصوص مردمان عرب که هزاران سال است در منطقه جنوب غربی ایران سکونت دارند. انتظار میکشیدم تا مورخین همت کنند و آنچه بر این مردم گذشته است، مستندسازی کنند و آنها را به ثبت برسانند. این اتفاق رخ نداد و من از این بابت رنج میکشیدم؛ هرچند مورخین دلایل متعددی برای توجیه کمکاری خودشان بیان میکردند که البته برخی از این دلایل قابل فهم و درک است. بنابراین تصمیم گرفتم که این رسالت را به عهده بگیرم. دست بهکار شدم و تمام ناگفتهها را در قالب یک رمان تاریخی به تصویر کشیدم.
چرا گنطره؟ ریشه و معنای این نام چیست و چه ارتباطی با داستان شما پیدا میکند؟
شاید باورش خیلی سخت باشد که برای اولین بار افشا کنم که نام گنطره، نه عربی است و نه فارسی؛ بلکه ریشهی لاتین دارد و از کلمه gantry که همان معنای پل کوچک است، میآید. البته نام تعریب شدهاش، القنطره است. گنطره چیست؟ معبر بسیار کوچکی که با استفاده از تنه خشکیده نخل بر روی جویهایی که در نخلستانها جاریاند، ساخته میشود. گذرگاهی باریک، لرزان که برای گذر فقط یکنفر پیشبینی شده است. اما چرا این نام را انتخاب کردهام؟ در آن دوران دو نسل از مبارزان سیاسی مردم عرب اهواز بهطور همزمان شکل گرفته بود؛ نسل اول سنتی و سمتوسوی دهقانی داشتنند و نسل دوم مدرن و سمتوسوی شهری. قرار بر این شده بود که پلی بین این دو نسل از مبارزین زده شود؛ اما هیچگاه این اتفاق رخ نداد. بنابراین در اینجا گنطره وجه تمثیلی دارد.
از آنجا که شما هم نویسنده و هم مترجم به فارسی این رمان هستید، کمی از کم و کیف این تجربه بگویید. چرا آن را به زبان عربی نوشتید و چه شد که ترجمهاش کردید؟
باید به شما بگویم نه تنها رمان حجیم گنطره؛ بلکه کلیه آثارم را ابتدا به زبان مادری مینویسم، سپس آن را به زبان معیار فارسی ترجمه میکنم. چرا؟ برای اینکه بتوانم عواطف و احساساتم را آنگونه که فکر میکنم، روی کاغذ بیاورم و علاوه بر آن شانسی برای چاپ و انتشار آنها داشته باشم؛ چون چاپ آثارم به زبان عربی توسط ناشران داخلی در حد صفر است.
این کتاب در سال ۱۴۰۰ منتشر شد. بازخوردها نسبت به آن چه بوده است؟ نسخه عربی این رمان هم مخاطبان خود را پیدا کرد؟
البته کتاب گنطره در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسید اما توزیعش افتاد به ابتدای سال بعد. قبل از انتشار گنطره باید بگویم من مخاطبان خود را با آثار قبلیام، بهخصوص رمان «رقص با کوسهها» بهویژه در میان مردمان خودم، کموبیش پیدا کرده بودم. ابتدا و بهدلیل حجم و قیمت بالای پشت جلدش، استقبال از کتاب گنطره به کندی پیش میرفت اما خیلی زود خودش راه خودش را پیدا کرد. درباره بخش دوم سوالاتان باید بگویم؛ نسخه عربیاش به مرحله چاپ نرسید. حدود یک سال دربهدر به دنبال ناشری میگشتم که حاضر شود در این زمینه سرمایهگذاری کند اما موفق نشدم و قانع شدم به چند نسخه پرینت؛ آنهم بدون ویرایش .
یکی از ویژگیهای این رمان، پرداختن به فرهنگ، زبان و جغرافیای زیستی مردم خوزستان است. این رویکرد، چه مقتضیاتی را میطلبید؟
همانطوریکه قبل از این توضیح دادم گنطره یک روایت تاریخی است که به دو دهه از تاریخ حدیث پرداخته است؛ بنابراین نویسندهای میتوانست از عهده این کار حساس بر میآید که خود جزئی از تاریخ آن مردمان باشد. با زبان، فرهنگ، تاریخ و آداب و رسومشان آشنایی کامل داشته و بر آنها اشراف داشته باشد.
آیا برای نگارش این رمان، به مطالعات تاریخی نیز نیاز داشتید؟
در یک کلام فراوان. با توجه به حساسیتهایی که نسبت به اقلیم ما وجود داشت و دارد، نیاز مبرم داشتم که در پرداختن به رخدادها، کاملا بیطرفی خودم را نگه دارم؛ در غیر اینصورت مطمئنا دچار لغزشهای نابخشودنی میشدم. هرچند که گنطره قبل از تاریخی بودنش، رمانی داستانی و ادبی است و این وجه غالبش را تا پایان با وسواس مدنظر قرار دادم.
در مورد نوشتههایتان و متدی که برای نوشتن برگزیدهاید مختصری توضییح دهید؟
وقتی قلم به دست میگیرم به تنها چیزی که فکر نمیکنم، متد، مکتب، سبک است. حتی نمیدانم نوشتار من قرار است داستان کوتاه، نوول و یا به رمان تبدیل شود. این خود داستان است که شروع و پایانش را مشخص میکند، نه من نویسنده.
به نظر شما جوایز ادبی چه تاثیراتی را میتوانند در سرنوشت و آینده یک اثر و نویسنده آن بازی کنند؟
صراحتا باید بگویم دریافت جایزه دو واکنش همزمان اما کاملا متضاد در نویسنده ایجاد میکنند. یک وجه ایجابی است که هم نویسنده و هم اثرش به جهان ادبیات معرفی میشود؛ اما وجه سلبیاش اینکه دست و پای نویسنده برای خلق اثر بعدی بسته میشود. چرا؟ چون انتظار مخاطبان از نویسنده به مراتب بالاتر میرود.
در حال حاضر در حال نگارش یا مترصد انتشار اثر تازهای نیستید؟
شاید شنیدن این کلام برای شما بهتآور باشد. خواندن و نوشتن برایم معادل اکسیژن است؛ شاید عمدترین انگیزه برای ادامه این زندگی همین داستاننویسی است. از ابتدای سال کار جدیدم را شروع کردهام و در حال حاضر دارم به مراحل پایانیاش نزدیک میشوم. اگر همهچیز بر وفق مراد پیش برود، شاید تا روزهای پایانی سال روی پیشخوان کتابفروشیها دیده شود.
آیا تجربه به عربی نوشتن و ترجمه متعاقب را تکرار خواهید کرد؟
راه دیگری جلوی پایم نیست. همانطور که گفتم تا اثری را ابتدا به زبان مادریام ننویسم شانسی برای ادامه کار نخواهم داشت.
با توجه به اینکه تقدیر از شما در بخش «زبانهای مادری» جایزه مهرگان قرار گرفته بود لطفا از اهمیت زبان های مادری برایمان بگویید؟
همانطور که میدانید بخش وسیعی از ساکنان این مرز و بوم به زبانهایی به غیر از زبان فارسی سخن میگویند. همین مطلب کافی است که به اهمیت و جایگاه زبانهای مادری پی ببریم. به تصور من اهمیت دادن به زبانهای مادری و گسترش دادن آنها، نه تنها زیانی به زبان فارسی نمیرسانند؛ بلکه بالعکسش اتفاق میافتد. چرا؟ چون اینگونه زبانها از ظرفیت بالایی برخوردارند که میتوانند به رونق گرفتن هرچه بیشتر زبان فارسی کمک کنند.
نظرتان در مورد ادبیات بومی چیست؟
متاسفانه تعریفی که از ادبیات بومی یا اقلیمی به خورد ما دادهاند، با تعاریف استاندارد جهانی فاصله زیادی دارد. در هر کشوری اثری بومی شناخته میشود که به زبانی به غیر از زبان رسمی سراسری نوشته میشود؛ در صورتیکه اینجا به هر اثری که با نوعی گویش و لهجه به زبان معیار فارسی نوشته میشود عنوان اثر ادبی بومی و اقلیمی به آن اطلاق میشود. پایه و اساس شکلگیری ادبیات، زبان است و چون ادبیات سر و کارش با عواطف و احساسات است، بنابراین منطقی و علمی است بپذیریم زمانی ادبیات اقلیمی و بومی شکل و قوام میگیرند که به زبانهای مادری اهمیت و بها داده شود.
به نظر شما چگونه میتوان نویسندگان را به نگارش و خلق آثار ادبی به زبان مادری تشویق کرد؟
به نظر من اولین گام بزرگی را که باید برداشت، پایان دادن به آن نگاه غیرعلمی است که میگوید گویا رونق و گسترش زبانهای مادری منجر به تضعیف زبان فارسی و نهایتا منجر به واگرایی میشود. اگر این سد بزرگ از سر راه نویسندگان به زبان مادری برداشته شود، آنگاه خواهیم دید که چه آثار ادبی فاخری خلق خواهد شد.