به گزارش مهرگان پرس به نقل از علیرضا نراقی: زیست انسان همواره در تنش میان محدودیت و آزادی ادامه پیدا میکند. نفس این تنش، گویای بودن انسان است. جغرافیا، فرهنگ، ساختارهای قدرت، روابط تعریف شده، ذهن ترسیده و بسیاری از موقعیتهای خرد و کلان برساخته شده، پتانسیل این را دارند که برای انسان تبدیل به زندان شوند و آدمی چیزی جز تلاش برای فراروی از این قابهای محدود کننده و نزدیک شدن به تجربه رهایی نیست.
برای همین هم در تئاتر به عنوان هنری انسانمحور، همواره تضادی میان عاملیت فرد و محدودیت موقعیت ملحوظ است. نمایش «اتاق کوکی» نوشته امیر جاسمیانآزاد و به کارگردانی مهران مکاری و امین سنجربیگی که این شبها در تماشاخانه نوفللوشاتو اجرا میشود، درباره همین تنش محدودیت و آزادی است؛ یعنی به طور مشخص این نمایشی است درباره آزادی؛ چرا که محدودیت خود معنایی موقت است، مقید به درک معنای آزادی و اگر ایده آزادی نباشد درک محدودیت ممکن نخواهد بود.
«اتاق کوکی» در یک موقعیت انتزاعی آدمهایی را نشان میدهد که در لباس و هویت کارگری در اتاقی تنگ و کنترل شده با تختهایی ناآرام، غذایی بیمزه و خورشیدی ربوده شده، روزگار میگذرانند. آنها به استخدام اتاقی درآمدهاند تا برای یک دستگاه کار کنند، دستگاهی که معلوم نیست چه میسازد و چه معنایی دارد. آدمهای نمایش کارکرد و نتیجه کار خود را نمیشناسند، گویی که هیچ چیز از پس این نیروی کار به وجود نمیآید. پس موقعیت آنها از جهت کارکرد و مولد بودن پوچ و بی معناست. از سوی دیگر آنها به واسطه ترس و عدم تصور چیزی بیرون از جغرافیایی که در آن گیر افتادهاند، به موقعیت محدودکننده خود و سوءاستفاده از نیروی کارشان خو گرفتهاند و این را جریان عادی و حتی مطلوب زندگی میپندارند.
اما نکته اینجاست؛ زمانی که در این فرایند ماشینی و از پیش مشخص، خللی رخ میدهد، پرسش از معنای کار متولد میشود. دو مرد و دو زن را در اتاق میبینیم که گویی هر کدام، هویتی مجزا از دیگری ندارند. هر یک از این انسانها در تنش میان عاملیت و محدودیت در جایگاهی قرار دارد؛ یک مرد و زن در موقعیت پذیرش و ماشینی شدن کار و کردار، زن و مرد دیگر مردد و عامل اخلال در این روند پوچ. حال تضاد اصلی درام، پس از توصیف و تشریح این موقعیت، تلاش دو عامل اخلال برای ایجاد سؤال رهایی در ذهن همبندان خود است.
این موقعیت مجزا، در فرم نمایش و جنس بازی بازیگران نیز رسوخ کرده است. زن و مردی که به پذیرش تن دادهاند رفتار و گفتاری ماشینی دارند؛ به واسطه از خودبیگانگی و کار تهی شده از معنا، تکرار وارد بدن آنها شده و همچنین ذهن آنها را تسخیر کرده است، امری که خود ایجادکننده ترس و نارسایی ذهن در مواجهه با خواست رهایی است. این فرم یافتن تنش دراماتیک در بدن از هر کلامی گویاتر است و تضاد آدمها را دقیقتر بیان می کند. در مقابل این دو، زن و مردی که رهایی را طلب میکنند و روزنهای برای برون رفت از شرایط خود پیدا کردهاند به واقعیت در نوع کنش و تصمیمگیری نزدیکترند. نتیجه اینکه رفتار و گفتاری زندهتر در زن و مرد دوم نسبت به اولیها میبینیم. آنها با نفی واقعیت برساخته توسط اتاق و دستگاه، آرمان واقعیتی بزرگتر را طلب میکنند که با نور خورشید روشن است، در حالی که زن و مرد اول موقعیت ساختگی اتاق کوکیِ تاریک را، واقعیتی خدشه ناپذیر میپندارند.
با وجود دیالوگهایی که اغلب مفهوم نمایش را نمایندگی میکنند و گویای مضمون مماس با فرم درام هستند، ارتباط اصلی نمایش «اتاق کوکی» با مخاطب مبتنی بر رخدادهای صحنهای و جزئیات اجرایی است.
متن با اینکه پر است و به واسطه زبان خودبسنده و گویا، اما بر اجرا و عناصر بصری و حرکتی آن استیلا ندارد. ارتباط اصلی مخاطب فراتر از زبان، با فرم اجرایی و سبکی است که کارگردانان نمایش اتخاذ کردهاند. نور و کارکرد رنگهای تیره و سرد روی صحنه به فضای کابوس وار اتاق و تصویر انقیاد شخصیتها کمک کرده است.
از سوی دیگر همین عناصر بصری، میزانسن زندانی بودن آنها را به طور کامل تجسم بخشیده است. در دو سوی صحنه دو مانیتور وجود دارد که در نمایی باز و از طریق تصاویری مدار بسته، صحنه را برای مخاطب مجدداً بازنمایی میکند. این تصویر به طور واضح تحت کنترل بودن آدمها را نمایش میدهد و چون تماشاگران را نیز پوشش میدهد، گویای موقعیت مشابه مخاطب با موقعیت آدمهای نمایش است. به این واسطه بازنمایی نمایش از یک موقعیت انسانی وسعت پیدا میکند، گویی که این موقعیت، نشانی است از موقعیتی همگانی و اجتماعی و این کارخانه نامولد، تهی شدن جهانی را از خلق و تولید معنادار یادآوری می کند. نکته مهم در نمایش «اتاق کوکی» همین است که خاصیت انتزاعی آن، به واسطه مفهوم و کلامی قدرتمند و همچنین اجرایی گویا و فکر شده، تبدیل به معنا و کارکردی انضمامی و اجتماعی شده است.