به گزارش مهرگان پرس، سلام، من علي، پاك
سلام علي....
ضرب آهنگ زندگي به صدا درآمد و دوباره متولد شد. دست به زانو زد و با اميدي كه در دلش زنده شده بود، قد علم كرد و ساز دوباره زيستن را نواخت.
چهرهي نام آشنايي كه غرق اعتياد شده بود با تلنگري به خود آمد و زندگيش متحول شد. خليل شهريها علي عمو صدايش ميزنند و همه با احترام و عزت از او ياد ميكنند.
علي خندان راهبر اجتماعي خليل شهر، دلش همچون شهر و ديارش سبزوباصفاست. ورزشكاري كه اعتباري بين مردم داشت، صاحب كسب و كار وزندگي بودكه گرفتار اعتياد مي شود، اعتيادي كه هر روز زخمي هم بر چهره علي عمو ميانداخت و هم زخمي عميقتر به زندگيش.
10سالي در اين منجلاب دست وپا زد، گويا منتظر تلنگري بود كه هم خودش و خانوادهاش و هم اميدي براي مردم ديارش شود. وقت تغيير رسيده بود و ساز زندگيش دوباره كوك شد، علي عمو قامت راست كرده است تا خودش را از لوث اعتياد پاك و به دل مردم نفوذ كند.
با اندوه خاصي از روزهاي تلخ و شيرين گذشته ميگويد، شيرين بابت روزهایي كه در اوج بود و تلخ، حسرت از روزهايی كه غرق در اعتياد گذشت. روزگاري پيمانكار گاز بود و كلي شاگرد وكسب و كار پررونقی داشت كه شعله كارش هم در اين مسير خاموش شد. اما خوب و بد همه گذشت و علي خندان دوباره خنده بر لب به جمع مردم ديارش پيوست، پيوستني اما متفاوت.
علي عمو پاك شد و بعد از آن تنها دنبال زندگي خودش نرفت، او عزمش را جزم كرد كه همزمان زندگي افرادي كه گرفتار دام اعتياد شدند را هم بسازد. تصميم گرفت جايگاهي براي همدردانش سروسامان دهد و در كنار ديگركساني باشدكه اعتياد آنها را به سمت ديگر آسيبهاي اجتماعي سوق داده است.
حالا به وقت روزهاي خوب است، در جمع مردم حضور دارد و خودش را وقف حال خوب آنها كرده است. اعتقاد دارد تا زماني كه از مردم حمايت كني بدون شك خدا حامي ات ميشود.
علي عمو رئيس هيات كشتي خليل شهر بوده و پهلوانان وقهرمانان كشتي زيادي را پرورش و تحويل جامعه كشتي داده است. حالا هم در كنار افراد رهایی يافته از دام اعتياد ميماند كه هركدام دوباره با برگشتن به زندگي قهرمان و پهلوان خانواده شان شوند. اعتبار از دست رفته را با دغدغهاي كه براي مردم ديارش دارد شايد بيش از گذشته به دست آورده و مرد سال خليل شهر شدن خودش گوياي اين جايگاه است. علي خندان به واسطه همين دغدغههايی كه داشت راهبراجتماعي خليل شهر شده و ميگويد با مشاوره و راهنمايي رهياران انجمن اين مسير را در پيش گرفته است.
بعد از ترك افراد، به دنبال كسب و كار براي آنهاست و هركدام كه پيشهاي داشته باشند با فراهم كردن ابزار كار مشغول ميشوند، تعدادي هم در مجتمع گردشگري كه راه انداخته فعاليت دارند.
مهدي قبلا استاد مكانيك بوده و در كمپي كه علي عمو راه انداخته پاك ميشود و دنبال شغل است ولي چون سرمايه كار نداشته مي خواهد شاگرد كارواش شود. ميگويد علي عمو برايم مغازهاي اجاره كرد و با همراهي انجمن حاميان و وام قرضالحسنه ابزار كار فراهم شد. بچههاي كمپ هم مغازه را سروسامان دادند و كارم را شروع كردم و الان بعد از دوسال ميتوانم زمينه كار چند نفر را فراهم كنم.
سيدكمال هم كه نزديك پنج سال از پاك شدنش ميگذرد، ميگويد اعتياد تمام اعتبار و اعتماد را از من سلب كرده بود و بعد از ترك ياد گرفتم بايد فرد قابل قبول و سازندهاي براي جامعه خودم باشم. ياد گرفتم ديگرمراقبتي، خود مراقبتي ميآورد و تا زماني كه از ديگران مراقبت كني در واقع از خودت مراقبت كرده اي. در حال حاضر و با راهنمايي ومشاوره رهياران انجمن و همراهي علي عمو صاحب شغل و اعتبار هستم.
مسعود هم ساكن ريحانآباد است و حال خوبش را مرهون حمايتهاي علي خندان ميداند و ميگويد بعد از ترك تنهايم نگذاشت، هشت سال است كارواش دارم، همسرم ادامه تحصيل داد و معلم شد، صاحب خانه و ماشين شدم و اينها همه به واسطه علي عمو برايم رقم خورده است.
علي عمو دعاي مردم را سبب حال خوب امروزش ميداند وميگويد به واسطه همين دعاها از لذت آني اعتياد گذر كردم و به لذت بالاتر در كنار مردم بودن رسيدم.
علي عمو كه روزي بخاطر زخمهايی كه در اثر مواد صنعتي بر صورت و بدن داشت حتي هيچ رانندهاي او را به عنوان مسافر قبول نميكرد امروز خودش ناجي بسياري شده است.
خودش درد بي پولي و بي اعتمادي را كشيده و امروز ميخواهد سبب كار، سرمايه و اعتبار براي بقيه شود. علي خندان همياري اجتماعي، مردمي بودن و در كنار مردم بودن را درمان تمام اين دردها ميداند. به اعتقاد او باهم بودن و همياري اجتماعي ريشه بسياري از مشكلات اقتصادي و آسيبهاي اجتماعي را ميخشكاند.
علي عمو قد راست كرد تا با همياري اجتماعي و با مددي كه از قرضالحسنه گرفت نوعي از كارآفريني اجتماعي را رقم بزند و شيرينيهايی را براي مردمش به بار بياورد كه شهدش تلخي اعتياد و زخمي كه بر چهره افراد بوده را براي خليل شهريها از بين ببرد.
حالا ديگر علي عمو در اين مسيرتنها نيست و همياري اجتماعي همه را دور هم جمع كرده، با هم زنداني آزاد ميكنند و به فكر تامين وسايل مورد نياز مدارس دانش آموزان هستند. تامين داروي بيمار نيازمند و حمايتهاي از اين جنس را همه با هم به سرانجام ميرسانند تا طعم شيرين همياري اجتماعي را نيز همه با هم بچشند.