به گزارش مهرگان پرس، متن زیر روایت آن روز از زبان ولید دیوانی، در گفتوگو با ایکنا خوزستان است.
دیوانی گفت: خبر شهادت سردار را ساعت ۵ صبح دیدم، اول باور نکردم، وقتی چک کردم و فهمیدم خبر صحیح است، برق سه فاز از سرم پرید.
قرار شد تشییع سردار اول در اهواز باشد. ما خبرنگارها به ویژه صداوسیماییها به دلیل تأخیر در برگزاری برخی از برنامهها، با اندک تأخیر در برنامهها شرکت میکنیم، اما روز تشییع که قرار بود پرواز ساعت ۸ باشد، ساعت پنج و نیم از خواب بیدار شدم، ساعت شش اداره بودم و ساعت شش و نیم یا هفت در آشیانه هلیکوپتر بودم. خلبان هنوز نیامده بود، منتظر شدیم. گفتند جمعیت گرد آمده است.
در همان ابتدا ساعت شش که به سمت اداره میرفتم آنقدر جمعیت زیاد بود که مجبور شدم از مسیرهای دیگر به سمت اداره بروم. وقتی پرواز کردیم به جرئت میگویم تجمعی به آن وسعت تا آن زمان، در مراسمهای دیگر شاهد نبودم.
بیشترین جمعیتی که دیده بودم مربوط به حمل ضریح در سال ۹۱ بود. آن جمعیت هم در مقابل جمعیت تشییع سردار یک بیستم نبود. تمام خیابانهای منتهی به خیابان اصلی نادری، پل، فلکه مولوی و چهار راه آبادان و خیابانهایی که با دو یا سه لایه به این نقاط میرسیدند پر از جمعیت بود. آن موقع فکر کردم آن جمعیت چطور میخواهند برگردند.
چیزی که از آن بالا دیدیم قابل تصور نبود. جمعیت بر رو زمین میلیونی بود، جمعیت اهواز و حتی جمعیت خوزستان نبود. این یک جمعیت پایتختی بود و خیلی عجیب بود. ما در فیلمبرداری یک اصطلاحی داریم که میگوییم تصویر کچل است، یعنی جمعیت کم است. ما در مناسبتها در تصاویر هوایی خیلی از جاها تصویر کچل داریم، اما در تصاویر تشییع سردار به هیچ عنوان تصویر خالی و کچل ندیدم. از هر جایی میخواستم دوربینم را تنظیم کنم جمعیت زیاد بود. خیابانهای فرعی هم پر بود.
چیزی که از آن بالا دیدیم قابل تصور نبود. جمعیتی که میدیدیم میلیونی بود، جمعیت اهواز و حتی جمعیت خوزستان نبود. این یک جمعیت پایتختی بود و خیلی عجیب بود. ما در فیلمبرداری یک اصطلاحی داریم که میگوییم تصویر کچل است، یعنی جمعیت کم است. ما در مناسبتها در تصاویر هوایی خیلی از جاها تصویر کچل داریم، اما در تصاویر تشییع سردار به هیچ عنوان تصویر خالی و کچل ندیدم. از هر جایی میخواستم دوربینم را تنظیم کنم جمعیت زیاد بود. خیابانهای فرعی هم پر بود.
آن روز به اداره برگشتیم، تصاویر بخش اول را دادم و هلیکوپتر برای سوختگیری رفت و مجدد برگشت. تصاویر بخش دوم از حسینیه ثارالله تا فرودگاه بود. جمعیت غرورآفرین و باشکوه بود. در عمرم چنین جمعیتی در اهواز و خوزستان ندیده بودم. زمانی که قرار شد پیکرها به سمت حسینیه ثارالله بیایند هلیکوپتر بالای جمعیت شروع به چرخیدن کرد و با آمدن پیکرها جمعیت به سمت آنها هجوم آورد.
یک جاهایی واقعاً ماشین حامل پیکرها را بین جمعیت گم میکردم چون حداقل ۳۰۰ یا ۴۰۰ متر ارتفاع داشتیم. از چهارراه آبادان تا مصلی اوج تصاویر بود.
قبل از قضیه سیل، سردار را در سال ۹۳ در مراسم شهید تقوی فر از نزدیک دیدم. آن زمان هنوز کسی سردار را آنچنان نمیشناخت. سردار خیلی راحت و بدون محافظ درب حسینیه ثارالله ایستاده بود. با مدیرکل تماس گرفتم و گفتم سردار سلیمانی اینجاست. تعجب کرد. با هماهنگی مصاحبهای با ایشان گرفتیم. انسان بسیار متواضعی بود. من در حد و اندازهای نیستم که بخواهم درباره سردار حرفی بزنم.